دلم می رود به گذشته
زمان جنگ
انجا که شهرها بمباران شد
و مردم آرام و بیصدا در زیر تلی از خاک جان دادند
و انجا که راه نفسشان برید با گاز خردل
ان روزها که مردم خودشان بادست خالی
در میدان نبرد شهید می دادند
عزیزانشان را از زیر آوار درمی آوردند
غسل می دادند و کفن می کردند و
شاکر بودند و صبور
ان وقتها که هیچکس نبود برایشان توییت بزند
استوری بگذارد
کاسه ی داغ تر از آش بشود
و هنوز هم نیستند
هنوز هم نمی کنند
انها را به فراموشی سپرده اند
ولی متروپل را علم کرده اند
نه بخاطر خودش،
که بخاطر اغراض خودشان
و منفعت خودشان
راست میگویید
حقوق شهدای سردشت را مطالبه کنید
حقوق شهدای موشکباران اندیمشک را مطالبه کنید
متجاوزان را به تمسخر بگیرید
یکبار بگویید مرگ بر آنها که بر سر مردم ایران بمب ریختند
نمی شود وسط زمستان
ناگهان روحیه ی حق خواهی شما به شکوفه بنشیند
اینها فکر میکنند
رفتار متناقضشان را کسی نمیفهمد؟
نمی دانند بار کج به منزل نمی رسد،
همانجور که مال عبدالباقی به منزل نرسید.
فرق شما با عبدالباقی چیست؟
او طماعانه دنبال منافع شخصی خودش بود
شما هم همینجور
بعدا نوشت:
در تفکر فرو رفتم که شباهت من با عبدالباقی چیست؟
چون تا سنخیتی وجود نداشته باشد
نفس ها سر راهم قرار نمی گیرند
عبدالباقی. من
من. عبدالباقی!!!