از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

سراشیبی

پروژه در سراشیبی سقوط قرار گرفت

به نتیجه رسیدن آن در هاله ای از ابهام فرورفته است

کاشکی با خدا رابطه داشتم

انوقت او حتما چاه و راه را  نشان میداد

که اینگونه در آستانه ی شکست احساس غم نکنیم

ما گفتیم تا تنور داغ است

نان را بچسبانیم

نمی دانستیم تنور زیادی داغ است و نان اگرچه میچسبد ولی خواهد سوخت

برای دلداری خودمان

رفتیم که برویم در دامان طبیعت

سر راه فهمیدیم 

خ برحمت خدا رفته است

و چون پیر بود و مریض و مرگ قابل پیش بینی

خیلی سریع تشییع و دفن شد

و چون ماهم سربزنگاه رسیده بودیم

و توسط فامیل رصد شده بودیم

طبیعت و دل گرفته ی خودمان را فراموش کرده و

رهسپار مراسم تشییع و تدفین شدیم

 و شاید کار درست این باشد

که غم دنیا را با رفتن به قبرستان،در دلمان بمیرانیم


در پی بروز این غم که چون درد مثل کوه می آید و مثل کاه از تن بیرون می رود

باقی شاخه های فعالیت های روزانه نیز

برایم از سکه افتادند و بی ارزش شدند

دوست دارم همه را مختومه کنم

هیچ کاری نکنم

کیک خامه ای بخورم و بخوابم و آدامس بادکنکی باد کنم



اووووووه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد