ظرف تلقی بی رنگ قلب شکل
پر از دانه های رنگی اسمارت بینز یا همان اسمارتیز خودمان
روی مبل کنار خوراکیهای دیگر نشسته است
دختر برای خودش فروشگاه بازی راه انداخته است
همه ی خوراکیهایی که از فروشگاه خریداری کرده را کنار هم ردیف کرده است
به تک تک آنها نگاه میکنم
هرکدام از این خوراکیها برای بچگیهای زمان ما
دنیایی شاهانه بود
پر از اشتیاق و ذوق
اما همه شان در کنار هم برای دخترک چندان ارزشی ندارد
اسمارتیزهای رنگی اش از همه برایم جذابتر است
اسمارتیزهای رنگارنگ مینو در بسته های کوچک پلاستیکی زرد رنگ زمان بچگی ما خیلی خوشمزه تر بود از این دراژه های شکلاتی که در حجم زیا و بسته بندی بزرگ می خریم
نمی دانم این طفلکیها که با این خوراکیهای ناسالم بزرگ میشوند چقدر عمر می کنند و یا چگونه عمر می کنند در سلامت یا با مرضی دست در گریبان
منم چند وقت پیش یه روز رفتم اسمارتیز گرفتم و خوردم اما اونایی که بچه بودیم می خوردیم یه چیز دیگه بودند
آره اونا خوشمزه تر بود