از ماست که برماست
پس تا اتفاقی روی میدهد که بر ماست
دنبال از ماست میگردم
از ماستهای بسیاری را باید بیابم
ولی کو حافظه؟
کو قدرت کشف حقایق علی و معلولی جهان؟
پس قبل از انجام کوچکترین تحرکی
از گفتار رفتار نگاه شنیدن خوردن خوابیدن و...
باید بدانیم که برماست
آیا می پسندیمش؟
اینگونه دنیا جای تنگی می شود برای زیستن
ولی چه کنیم دنیاست دیگر
قدرت نداریم بساطمان را از اینجا جمع کنیم برویم جای دیگر
اول اینکه جای دیگرش را بلد نیستیم
بعد هم کجا برویم؟
آنجا که از ماستش بر ما نباشد؟
حتما چنین جایی گرگ خانه است
من دوست ندارم آنجا باشم
شما را نمی دانم