از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

دل پیچه

دلم پیچ می‌خورد و مرا تاب می دهد

دل پیچه 

نمی دانم فاز روده چیست که پیچ می دهد آدم را

عطر بادمجان سرخ شده همه جا پیچیده است

صدای برخورد قاشق و چنگال به بشقاب‌های چینی آن همسایه هم می آید

صدای زنگ خوردن موبایل همسایه هم می آید

شوهر همسایه بسلامتی از سفر برگشته

چون صدای او را هم می‌شنوم

همسایه با خواهرزاده ه اش خوش و بش می کند

قربان صدقه اش می رود

ملخ چشم قرمز سبزی های توی گلدان را چرید

دل پیچه تمام می‌شود

امان از این  دیوارهای بی خاصیت

کاش نبودند و ما مثل قدیمی ها باهم زندگی می‌کردیم

حیاطمان هم بزرگتر میشد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد