دختر همسایه دندان درآورده
طبق فرهنگی که هنوز پاک نشده از یادها
همسایه دندونی پخت و تقسیم کرد
و چه قصه ی درازی دارد این دندان
و همه ی دندانهای دیگری که در هرکجای جهان لثه ای را میشکافد و سربر می آورد
سی و دو کمینگاه مرگ
هر دندان برای انسان یک خطر بالقوه هست
یکدفعه وسط یک روز معمولی
یا وسط شلوغترین روزهای کاری یا ذهنی یا احساسی یا تکلیفی
ناگهان
یکی از آن سی و دو دندان
لج می کند
توجه می طلبد
پایش را می گذارد روی گاز
و تو را میچلاند
آخ
وحشی و بکر
درد خالص
سلولهای مغزی را می کشد
حس را از وجود می رباید
و تن باقی می ماند بی رمق
لخت و سرد و بی حرکت
چه جانکاه
و تو می مانی و جیبهایت
و دو راهی کشیدن یا خرج کردن
دندان تو و سبد خانوار
چه مصیبتی
اینجا که میرسی
تورم با شمشیری آخته روبرویت ایستاده
باز جای شکر دارد
که اینجا آمریکا یا عراق نیست
مسکن به وفور در دسترس است