-
خاله
چهارشنبه 20 دیماه سال 1402 14:20
تقدیرت که این باشد همین است دیگر دستی روی دست تقدیر بلند نیست خاله اش قصد کرد برود تشییع جنازه اما نمی دانست اجل دنبالش است ده بچه داشت و مستاجر بود بچه ها را سروسامان داد به قیمت فروختن خانه اش و دوسال پیش بیوه شد بیوه ای تنها و بی خانمان دست نگاه کن این و آن حالا دیه اش برجا ماند و حواشی زیادی پیرامونش شکل گرفته است...
-
پدر
چهارشنبه 20 دیماه سال 1402 14:15
پدرش حالش خوب بود معمول همیشه خرید صبحگاهی را کرد و راهی کار شد همانجا ها وسط راه حالش بد شد و دیگر به خانه برنگشت تمام دیدارشان افتاد به سردخانه ی بیمارستان و گریه و گریه و گریه نشسته بود روی خاکها نشسته که نه وسط دراز و نشسته بودن جان نشستن نداشت آهش چون تیغی در قلب من فرو مینشست آه بابا همه ی باباها به صف شدند...
-
مادر
چهارشنبه 20 دیماه سال 1402 14:09
گداشت آخر هفته بچه ها تعطیل شوند بعد برود مادرش را ببیند اما دیر رسید به نعش بی جان مادرش سلام کرد نصفه و نیمه سلامش در هجمه ی گریه اش گم شد حالا او مانده است و عمری دراز که مادر مادر کند و بگرید دست روی دست بزند و ای وای ای وای کند چقدر بد دیدارشان افتاد به قیامت آنجا هم که کسی برای دیگری وقتی ندارد
-
فصل پنجم
دوشنبه 18 دیماه سال 1402 11:42
هوا دلپذیر شدگل از خاک سردمید زمستون ندیدیم بهارم نمیبینیم هوا ی جوریه نه پاییز نه زمستان نه بهار و تابستان یکم شبیه بهار هست فقط یکم
-
صادق زیبا کلام
یکشنبه 17 دیماه سال 1402 13:44
جناب کاذب زشت کلام فرموده اند اگر ایران با اسرائیل بجنگد به نسل های آینده چه بگوییم؟ جنگ با کشوری کیلومترها آنطرف تر که هیچ تهدیدی هم ما را نکرده بود!!! خوب کاری نداره که از رو دست آمریکا انشا مینویسیم هزاران کیلومتر اینطرف تر و انطرف ترنیروی نظامی دارد تو هر کشوری که حتی تهدیدش نکرده بود ما هم مثل اونا شما که...
-
رابطه
یکشنبه 17 دیماه سال 1402 10:53
عکس روی اعلامیه توجهم را جلب کرد چقدر آشنا بود آه خودش بود در آن روز گرم تابستانی مرداد سرتاپا مشکی پوش بشدت اشک میریخت در آن فوج جمعیت سیاه پوش گریان او دیده می شد از شدت گریه و آن هایی که دوروبرش بودند تا بتواند قدم بردارد آن روز برای مرگ دوستش گریان بود و هنوز شش ماه نشده خودش هم به او پیوست و مرگ اینچنین رابطه ها...
-
شهدای کرمان
پنجشنبه 14 دیماه سال 1402 13:31
برنامه ی نروریستی اسراییلی که منجر به شهادت هموطنان عزیزمان شد را محکوم می کنم. انشاء الله مسببان آن به درک اسفل السافلین واصل شوند. همه ی حامیان اسراییل دستشان به خون این عزیزان آلوده است. تا زمانی که باطل در میدان جولان می دهد، همه چیز را میدان تعیین می کند. حق طلب باشیم و حق طلبانه بمیریم.
-
مشاهدات
پنجشنبه 14 دیماه سال 1402 13:26
متاسفانه مشاهده می شود تحصیلات دانشگاهی همانند ثروت انسان را از خدا دور می کند.
-
درخت کشی
دوشنبه 11 دیماه سال 1402 09:58
همسایه کار خودش را کرد دوست دارم بروم با همان تیشه و اره ای که افتاده به جان درخت آلو یکی به پاهای خودش و یکی هم به سرش بزنم رفت و آمد و از برگهای درخت آلو شکایت کرد معتقد بود کوچه باید تمیز باشد. آنقدر گفت که پدر را بیچاره کرد گفت برو آن درخت را بزن بزن و من را خلاص کن از نگاه های طعنه آمیز و سلام های معنادار. همین...
-
اجاق سرد آنجلا
دوشنبه 4 دیماه سال 1402 14:24
خواندمش به سبک خودم یکم از اول تا شخصیت ها دستم بیاید بعد آخر کتاب و بعد وسط کتاب و یکجاهایی اش را اصلا نخواندم توصیف درد و رنجی پیوسته همه اش همین است بدرد آنهایی می خورد که فکر میکنند فقیر و ندار فقط در ایران موجود است و البته توصیفات نامربوط هم دارد آنقدر که خاطر آدم مکدر میشود البته نویسنده حتما می خواسته پکیج...
-
سم خالی
شنبه 2 دیماه سال 1402 15:16
بعضی ها رو باید ببرن آریزونا رها سازی کنن ملت از دستشون راحت بشه بس که موج منفی هستن حرف هرچی رو بزنی میگه اوضاعش خوب نیست!!! واقعا؟؟؟ شما مگه متخصص جامع الشرایط هستی؟ اوووووف که بعضیهای دیگه هم حرفاشو تایید میکنن رسالت زندگی اینا پخش نا امیدی هست ابزارش تنبلی در فکر کردن هست
-
از آسیه به مهندس
شنبه 25 آذرماه سال 1402 14:51
سلام مهندس جان خوبی؟ رادار گریز شدی؟ اون از سید که محو شد و در پهنه ی گیتی گم شد اینم از شما بسرم زده زنگ بزنم بیمارستان داداشتو پیدا کنم ببینم کجایی؟
-
آموزش و پرورش
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 15:59
میفرمایند آموزش مثلث است سه رکن دارد معلم دانش آموز والدین! موافق نیستم آموزش دو رکن دارد دانش آموز و معلم مادر بچه را اجبار نکنید معلم سرخانه هم بشود
-
تهوع
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1402 14:39
ایده تزیین دفتر مشق ایده تزیین دفتر ریاضی چندبار در خلوت این جمله را مزه مزه کنید تهوع آور است چرا همه چیز باید تزیین شده باشه؟
-
یلدا
دوشنبه 20 آذرماه سال 1402 15:31
استاد سخت کردن همه چیز شده ایم. ازدواج آنقدر پرهزینه شده که از سبد خانوار خارج شده حالا همین بلا بر سر یلدا درحال آوارشدن است آلودگی به تجملات و تشرفات و تزئینات بی حاصل خیلی راحت فرهنگ ایرانی مان را از ما می دزدند و ما هم دل به دلشان میدهیم هیزم توی آتششان می گذاریم یلدای قدیمیها را بیاد بیاورید باهمان لباسهای...
-
نقض قانون
یکشنبه 19 آذرماه سال 1402 21:52
پایش را زد روی ترمز همانجا ایستاد درست وسط خیابان شاخ به شاخ با پاترول روبه رویی شیشه را پایین داد بدون عجله، دستش را بیرون برد و علامت داد یعنی برو عقب! اگر چه چیزی به نیمه شب نمانده خیابان خلوت و تاریک است و پلیسی نیست که چیزی را ببیند اما "حق با من است" خیابان یکطرفه است تو حق نداری بیایی. پاترول از جایش...
-
رمان نوجوان
یکشنبه 19 آذرماه سال 1402 07:38
رمان نوجوان میخوانم دلیلش بماند پیش خودم اکثرا ترجمه هستند. خودکشی خیانت فقر ناامیدی همه ی چیزهای بدی که خیلی ها فکر می کنند فقط مخصوص مکان زندگی خودشان است آنجاها هم هست تاوقتی انسان دیندار واقعی نباشد بدی همراهش است ربطی به مکان ندارد
-
از این ور یا اون ور
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 13:41
بعله از قدیم گفته اند : اندازه نگهدار که اندازه نکوست. خوبه به معلمها یاد بدهیم اسم وسایل و روش های کمک آموزشی روشون هست کمک به آموزش. نه اینکه هرروز کاردستی و املای خمیری و...به جای آموزش
-
ای خددددااااا
دوشنبه 13 آذرماه سال 1402 15:06
خداوند لعنت کند آنکس که تزیین دفتر مشق را مُد کرد. اصلا و ابدا تزیین دفتر مشق برایم قابل فهم نیست. جز اتلاف وقت و اسراف کاغذ و حواس پرتی دانش آموز چه نتیجه ای دارد؟ نمی دانم چرا معلم ها به تزیین دفتر مشق توجه میکنند و بعضا تشویق می کنند به انجام این کار کریه و امتیاز برایش می گذارند و آن را نشان خوش سلیقگی می دانند و...
-
کرونا کش می آید
شنبه 11 آذرماه سال 1402 08:47
موج مکزیکی کرونا فرو نشست اما عوارض آن همچنان کش می آید یکی از آن عوارض تنبل شدن معلم ها( برخی از آنها) می باشد. معلم ها فهمیدند که می توان کمتر زحمت کشید و بار آموزش را بر فضای مجازی یا خانواده دانش آموز تحمیل کرد. و بدین ترتیب دانش آموزان تنبل و تنبل تر و اعصاب والدین بالاخص مادرها درهم ریخته تر می شود. هرچه می گذرد...
-
مادری
دوشنبه 6 آذرماه سال 1402 15:00
دست هایم بوی وایتکس میدهد وایتکس برای من یاد محبت مادرانه را زنده می کند آن روز که حالم بد بود مهمان هم داشتیم مادرم هم هزار تا کار داشت باز با این حال آمد و کنارم نشئست و با دستهای خودش لقمه به دهانم می گذاشت دست هایش بوی وایتکس می داد حالت تهوع را بدتر می کرد اما چیزی نگفتم توان بوسیدن دستهایش را نداشتم طبق معمول...
-
تنها ماندن در روز تعطیل
جمعه 3 آذرماه سال 1402 08:44
مرد خانه با دوستش بیرون رفته است بچه ها هم با خاله ی شان. خیلی راحت خداحافظی می کنند و در را پشت سرشان میبندند و می روند ولی اگر مادر خانه بخواهد روز تعطیل یکجایی برود صدای همه شان باهم در می آید که روز تعطیل روز خانواده است!!! الان هیچ کدامشان خیالشان نمی رسد که روز تعطیل است و روز خانواده! مادر بودن آدم را میخ می...
-
ما و دیگران
سهشنبه 30 آبانماه سال 1402 21:16
از سمت جنوب صدای ساز و دهل عروسی پسر همسایه می آید از سمت شمال هم صدای بلند ارکست نمیدانم کدام خواننده بدینترتیب ما مانده ایم مابین شیطان و شیطانک ها ای بابا هی قر به کمرمان میریزد و بر پستی مان دلیل میشود یمنی ها چه می کنند و غزه ای ها و ما چه می کنیم؟
-
بچه زرنگ
جمعه 26 آبانماه سال 1402 18:40
بصورت کاملا اتفاقی و ناخواسته به سینما برده شدم و بچه زرنگ را به تماشا نشستم ولی اصلا ازش خوشم نیومد!!! حوصلم سررفت انگار تکراری بود صحنه ی بعدی قابل پیش بینی بود ی جوری بود بچه زرنگه هم که بیشتر فکر کنم شبیه بت من لباس میپوشید خلاصه که جز سردرد چیزی نصیبمان نشد
-
چه مبلی بخرم
سهشنبه 23 آبانماه سال 1402 19:08
خیلی خسته هستم خیلی نمی دانم فلسفه ی وجود مبل در خانه چیست راحت نشستن و برخاستن و لمیدن؟ یا داغون کردن گردن و کمر برای نظافت؟ البته مدل مبلهای ما مشکل داره اگر خواستید مبل بگیرید حالت وسط نباشه یعنی: یا زیرش اصلا پیدا نباشه یا اگر زیرش پیدا هست جوری باشه که جارو برقی راحت بره زیر پایه ها و برگرده بیاد بیرون
-
بچگی
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1402 22:53
توی خانه ی ما انگار فقط همین چند نفر زندگی می کنند همین بچه ها ما بزرگترها که حال و جان نفس کشیدن هم نداریم آنقدر محدوده ی دم مان وسیع است که مدام بهم یا بدیگران گیر می کنیم مدام در حال اصطحکاک و قبض بسر میبریم یا از کسی دلخوریم یا از سیر حوادث پیرامون ناله می کنیم چرا من نمی توانم انگشت دستکش پلاستیکی آشپزخانه را...
-
آه
شنبه 13 آبانماه سال 1402 19:49
آه این آه چندین سال است که از نهادمان برخاسته و همچنان جاودانه مانده است. در درونم جا خوش کرده راهی برای بیرون رفتن ندارد تا نفسی راحت برآید نمی دانم برای چه نگهش داشته ام هر روز با خودم کلنجار می روم که دهان بگشایم و چون دودی که از کنده برمیخیزد آن را بیرون فرستم اما نمی دانم کی تمام خواهد شد؟ و ذغال برجای مانده به...
-
مادر
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1402 13:14
قبلن ها شنیده بودم سگ باش مادر نباش و یا به نقلی دیگر گرگ باش مادر نباش نمیفهمیدم یعنی چه؟!!! اما حالا که همه ی همه ی همه ی تاکید میکنم همه ی نقصهای بچه بر سر دیوار کوتاه مادر خراب میشود بخوبی با تمام امکانات درک و فهم و ذهنم این قضیه را میفهمم که میخ دیوار باش اما مادر نباش یعنی چه حتی اگر نه نه تا بشود هشتاد و دو...
-
پیکر
دوشنبه 8 آبانماه سال 1402 14:27
متعجبم از خودم چگونه شب را در خواب راحت بسر میبرم؟ مگر آدم نیستم؟ مگر بنی آدم اعضای یک پیکر نیستند؟ مگر قرار نیست درد عضوی قرار از دیگر عضوها برباید؟ پس چرا من بی قرار نیستم؟ حالم خوب است؟
-
روزها
دوشنبه 8 آبانماه سال 1402 14:27
پسر رفت و مادر هم بدنبالش روان شد. پدر برجای ماند و پسر دیگر خانواده چهار نفره در عرض شصت روز تبدیل به دونفره شد چقدر همه تاسف میخورند و دلشان را میبرند تا غزه پیش خانواده هایی که همه با هم میروند و هیچکسی برجای نمی ماند برای عزاداری