-
عجب
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1401 16:38
امروز یک اتفاق عجیب افتاد البته نوعا عجیب نیست براساس الگوریتمهای ذهن من عجیب ارزیابی میشود قسمت عجیبتری هم دارد چندی پیش دقیقا بیست و یک بهمن ماه طبق درک خود از شواهد و مدارک موجود بسیار خروشیدم و نالیدم و حرص خوردمو اووووف هرانچه توانستم کردم درب را به دیوار زمین را به آسمان دوختم بعد امروز در طی یک تماس تلفنی متوجه...
-
پوف
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1401 22:03
همین دیشب رفتیم مسجد و زیر قران خودمان را از گریه خفه کردیم که خدایا ما را ببخش ما آدم خواهیم شد به آغوشت باز می گردیم حالا امشب حوصله نداریم برویم نماز بخوانیم!!! در حد همان خفگی گریه کردنمان افطاری چپانده ایم در بحر بی پایان شکم و لمیده ایم بروی تخت پادشاهی خودمان غرق در افکار دنیا و خیالمان تخت است که دیشب حاضری...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1401 13:41
شب قدری دیگر درپیش است و خدا خودش می داند که چه کسی چند مرده حلاج است کاش میشد خدا نمی دانست
-
شب قدر
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1401 09:26
آه که خیلی زود رسیدیم به شب قدر که از هزار سال برتر است. ما برای یک مهمانی ساده خودمان را حلق آویز می کنیم تا آماده شویم از چه بپزم چه بپوشم چه کسانی هستند چگونه بروم و... اما برای شب قدر!!! تقریبا کار خاصی نمی کنیم لباس میپوشیم و میسپاریم خودمان را به برنامه های روتین محافل مذهبی و باقی اش توصیف کردن نمی خواهد همه...
-
اندوه
شنبه 27 فروردینماه سال 1401 00:11
یک نغ هم بزنم بروم بخوابم الف را در نظر بگیرید حاضر نیست هزار تومان پول دستی به ب بدهد ولی برای ب می رود خواستگاری!!! من وقتی شنیدم دوست داشتم فریاد بزنم و تک تک موهای سر خودم را بکنم اما این حقیقت تلخ را نشنوم از الف خواستم این تضاد ذهنی را برایم حل کند گفت خوب برای دختر انها بهتر از ب وجود ندارد که اگر وجود داشت تا...
-
روزه کامل
شنبه 27 فروردینماه سال 1401 00:01
بعله اگرچه ماه مبارک رمضان است ولی نمی دانم چرا نمی توانم خوب روزه بگیرم معده ام هرروز شورش می کند و طالب عدالت است می گوید چرا فقط من؟ چرا فقط من یکه و تنها روزه باشم و استراحت کنم؟ باقی اعضای بدن هم مستحق بهشت هستند به انها هم رحم کن دهانت را ببند و بگذار زبان کمی فقط کمی آرام بگیرد چشمانت را به هر چیزی خیره نکن...
-
افطاربند انگشتی
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1401 09:01
آن روز انقدر کارها زیاد بود صبح تا شب سرپا ایستاده بودم بغیر از آن یکساعت شوم که لمیده بودم روی مبل و او آمد نشست درست مقابل من فکر می کردم برای افطار باید یک نهنگ درسته را بخورم تا سیر شوم از فرط زیادی فعالیت اینجا و انجا دویدن و شاید هم پریدن و لی با یک تکه نان به قدر انگشتم سیر شدم یک افطار بند انگشتی و منتظر ماندم...
-
ناتمام
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1401 23:34
خوابم می اید تازه از خواب بیدار شدم فردا زمان چندکار به تاخیر افتاده به اتمام خواهد رسید و من به نتیجه نرسیدم که اخرش چه کنم گره های انفسی باعث ایجاد گره های افاقی می شود یعنی وقتی گناهی کنی راه دنیا هم سد می شود انها که طاهر هستند هیچگاه چون پری دریایی در گل در کار دنیا نمی مانند چون فرشته ای می اید در گوششان جواب را...
-
تربیت
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1401 15:32
او عادات دارد هرچیزی را از حدش بگذراند و به هشدارها هیچ توجهی نکند و از شنیدن هشدارها ناراحت هم شود نمی دانم اصل ساده ی هرچیزی حد و اندازه ای را دارد چرا از مادرش یاد نگرفته است؟؟؟
-
التقاط
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1401 23:47
او هرکاری که دوست دارد می کند امروز دل می بندد و فردا دل می کند به هرکس که به ساز او نرقصد پشت پا میزند پدرش باشد یا معشوقه اش یا همسر رسمی اش با مهریه سیصدسکه ی طلا دروغ می گوید چون راستش منفعتی ندارد شخصیت او فاجعه است چیزی فراتر از حد توصیف و بارها و بارها ثابت کرده است قابل اعتماد نیست حتی پدر و مادروخواهروبرادرش...
-
سفر
جمعه 5 فروردینماه سال 1401 21:42
هفته ای که گذشت همه جا رفتم در خواب هرشب یکجا شب اول مکه بودم شب دوم جنوب شب سوم در راه کربلا شب چهارم یک جای ناشناخته خداروشکر هم همه جا رفتم هم سالم برگشتم
-
حکایت
جمعه 5 فروردینماه سال 1401 21:22
بچه که بودیم یک ترانه ی همه جایی بود که می گفت ای قشنگ تر از پریا تنها تو کوچه نری ها بچه های محل دزدن عشق منو میدزدن و حکایت جوانهای ما شده است مثل همین ترانه می روند در شهر می چرخند در فضای مجازی می گردند و دلشان را از دلداده ای می کنند و به دلداده ای جدید میسپارند حال یا بچه های محل دزدن یا دل این خوشگله به بهانه ی...
-
خونسردهای منحوس
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1401 00:15
حتما قسمتش این بوده که یک همسر بسیار خونسرد داشته باشد اگرچه خونسردی چیز بدی نمی تواند باشد اما بعضی جاها این خونسردی با برخی از رذایل اخلاقی همپوشانی پیدا می کند و آنوقت است که می توان بر علیه خونسردها شورش کرد و از انها متنفر شد مثلا خونسردها همیشه دیر می کنند همیشه کارهای ناتمام دارند همیشه هم کار دارند و توقعاتشان...
-
نوروز1401
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1400 23:44
خانه ی همسایه بزن و بکوب است و از آنجا که دیوارم دیوارهای قدیم ما در خانه ی خودمان انگار وسط بزن و بکوب هستیم خیر باشد ما در جمع انسانهای بی ذوق بسر می بریم این همه راه در این ترافیک سر سال نو که قورباغه هم هفت تیر کش میشود کوبیدیم رفتیم تا لحظه ی سال تحویل پیش انها باشیم تا تنهانباشند به محض ورود ما رفت توی آشپزخانه...
-
1400
شنبه 28 اسفندماه سال 1400 18:48
چند روزی هست که در اثر وقایع اتفاقیه حوض وجودم بهم خورد و مواج گشت بدینترتیب لجنهای ته نشین شده روی آب آمدند و کثافتی به بار نشست که بوی گندش دمار همه را در آورد در این میانه مزاج هم بهم ریخت و ضعف جسمانی پدیدار گشت از آن دردهای مرموز که نمی شود رفت دکتر و گفت کجایم درد می کند ادم فقط می داند حالش بد است و یک جایی از...
-
اسفند1400
شنبه 28 اسفندماه سال 1400 18:32
دیروز رفتم بازار درحقیقت همین سر خیابان خود خودمان برای بچه های فامیل عیدی خریدم چون بنظرم رسید طبق مقاله ای که خواندم پول برای بچه ها مفهوم ندارد کالا بهتر از پول است کادوی سه نفر را پیشاپیش دادم چون می خواهند بروند سفر بازار مثل همیشه شلوغ نبود مثل آن روزهای قبل از کرونا را می گویم ، ان روزها که دست فروشان همه جا...
-
فتنه
جمعه 27 اسفندماه سال 1400 10:38
انگار خواب میبینم روحم بشدت در منجلاب اخلاق کثیف این ادمها غوطه ور است و معلوم نیست بتواند به آزادگی برسد این آدمها با ذهنهای سیال سیاهشان مدام در حال ساخت فتنه های جدید هستند جریان سازی را می شود از اینها آموخت مغزم قدرت تحلیل مجموعه رفتارهای مستمر و هماهنگ نمایشی این عده را ندارد فقط برای اینکه حقانیت درست یا نادرست...
-
دی+ شب
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1400 22:00
دیشب در این دروازه ی بی صاحب باز شد و اسرار مگویی را روی دایره ریخت البته من اصلا نمی دانستم که مخاطبی که روبروی من نشسته است ماجرا را نمی داند یا اصلا قرار بوده از ماجرا چیزی نفهمد درحالیکه کل ماجرا بر گرد رفتار او شکل گرفته بود و از همه مهمتر اینکه الف که آلو در دهانش خیس نمی خورد و حتی خود را موظف می داند بعضی...
-
چهارشنبه سوری
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1400 21:49
باران می بارد هوا سرد است اما ترقه بازان مشغول شیطنت هستند چه کار بیهوده ای بمب ترق توروق دنگ دونگ پولهایی که هدر می رود جانهایی که بدر می شود سلامتی که آسیب می بیند و خدا کند ما مثل اینها خر نشویم حماقت اینها سروصدا دارد ولی برخی از حماقتها بی صدا و بی بو هستند خودتان را بررسی کنید کنکاشی عمیق
-
روز جوانی
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1400 08:52
در آستانه ی چهل سالگی روز جوان فرا می رسد و من سخت منتظر روز سالمندم البته چهل سالگی میانسالی محسوب می شود ولی در این دنیای سلطه کدام جوانه ای رشد می کند؟
-
اوکراین علیه روسیه و روسیه علیه اوکراین
جمعه 20 اسفندماه سال 1400 11:03
یک مزیت بزرگ برای همه ی جهانیان به ارمغان آورد و آن به فضاحت کشیده شدن داروینیسمهایی است که خود اصلی شان را پشت نقابها مخفی کرده اند فکر میکنم بهتر است از این آب گل آلود برای خودتان ماهی بگیرید و افراد ریاکار و دو رو را خوب بشناسید آنها را شناسایی کنید و دورشان یک خط قرمز پررنگ بکشید انها که هیچ جنگی را ندیدند جز جنگ...
-
پیری
دوشنبه 16 اسفندماه سال 1400 21:53
اخر عاقبت دهه شصتیها در هنگام کهنسالی چه می شود؟ همسایه که پا به سن گذاشت همه. پنج بچه بهمراه نوه ها دورش می چرخیدند تا امورات او رفع و فتق شود دور ما چه کسی خواهد چرخید؟ فکر کنم مثل مادربزرگ نانوک مارا میبرند درون غار رها می کنند تا از گرسنگی بمیریم و سربار جامعه نباشیم چقدر غم انگیز البته برخیها که خودشان مقصرند در...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اسفندماه سال 1400 20:32
نا امید کننده ترین بخش تحلیلات روزانه بدینجا ختم می شود که در شلوغی برنامه ها نماز خلاصه می شود و خواندن قرآن حذف و دهان گشوده و چشمها خیره گوشها تیز و ذهن در شکار که این آن را گفت و آن این را کرد و البته آخر عاقبت کاری که برای خدا نباشد همین حرف و حدیثهایی هست که همه جا جریان دارد دو هفته ای هست همه ی برنامه ها و...
-
این یا آن
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1400 14:07
بعله درخت آلو چندروزی هست که به شکوفه نشسته و ما نمی دانیم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را شکوفه نشان از بهار دارد و تقویم می گوید زمستان است و تا بهار فرصتی باقی است
-
دل شکستن
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1400 23:53
دیگر نوبرش را اوردم تمام حواسم به این بود که غیبتی نشود خدای ناکرده و این وسط مشغول الذمه کسی نشوم شیطان از در دیگری وارد شجد و شوخی شوخی دلی شکست لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود همین حکایت امشب بود که گذشت من فقط خواستم وزن شعر مرتب باشد ولی متوجه مفهوم ناجورش نبودم و البته واکنش اطرافیان ماجرا را داغ تر کرد حالا ان...
-
باران
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1400 11:33
باز دازه بارون میاد شرشر ناودون میاد زمین داره تر میشه درخت سیراب میشه سبزیهای باغچمون بزرگ و بزرگتر میشه سقف خونه سوراخه چک چک اون به راهه ی قابلمه بزیرش برای اشک ریزش ماشین ویراژ میده عابره خیس خیس رودخونه پر ز آب ماهی زیر آب قورباغه هم زیر سنگ به خواب خوبی رفته کوچه پر از آب میشه اعصاب ما خورد میشه هنوز هم معتقدم...
-
خبر
جمعه 6 اسفندماه سال 1400 13:14
بعضی وقتها بعضی خبرها میشوند خوراک شبانه روز صداوسیما و بعضی از این بعضیها میرود روی اعصاب ادمها مثل خاشقچی دلیلش را نمی دانم ولی خوب دیگر، قرار نیست سرنوشت همه ی خبرها یکی باشد برخی پررنگ تر برخی کم رنگ تر برخی روی اعصاب مثل سرنوشت ادمها که باهم فرق دارد همه چیز دنیا با همه چیزدیگرش فرق دارد شرق باغرب زمین فرق دارد
-
قربانی جنگ
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1400 14:06
برای ما در ایران روز مهندس است و البته چون تاریخ را درست نمی دانیم نمی دانیم که امروز سالگرد چه وقایع یا اتفاقات مهم دیگری هم هست در هر حال امروز روز لبریز شدن کاسه ی صبر روسیه است اووووف جنگ!!! استراتژی درستی است؟ البته از قدیم الایام بوده است کاشکی یک موشک در آسمان کیف گم شود و برود بخورد به اسراییل یا برود انسوی...
-
قربانی تبلیغات
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1400 23:19
هرروز قربانی یک موضوع جدید می شویم از انجا که کلاس درس بچه ها در شاد برگزار میشود و شاد کمی مشکل دارد و واتس اپ پشتیبان شاد است یعنی در هنگام بیماری شاد کلاس در گروه واتس اپی برگزار میشود و دخترک من شماره چند تن از دوستانش را در گوشی ذخیره کرده است حالا مادر یکی از بچه ها محصولات تقویتی اقایان می فروشد و البته اقلام...
-
سگ گردانی
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1400 09:20
دیشب قربانی یک سگ گردان شدم سگی بدون قلاده و باشتاب به سمت شما می دود و نه تنها شما هیچ جان پناهی ندارید بلکه خودتان جان پناه طفلان معصومی هستید که کنارتان راه می روند وحشت و ترس بهم آمیخته از یک سگ که معلوم نیست دندانهایش چقدر تیز است و چرا به سمت شما می دود جان در بدن نماند و رمق در تن حال بسیار وخیم نوبرش انجاست که...