قبلا هر وقت مورچه ای تنها رو میدیدم
دلم به حالش میسوخت
فکر میکردم خونشو گم کرده
امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
حالا فهمیدم
مورچه های تنها
مامورین اطلاعات عملیات هستن
که برای شناسایی اعزام شدن
و هرچه سریعتر باید نابود بشن
جدیدا و در راستای صرفه جویی در مصرف گاز و کاهش هزینه های خانوار
یک آبگرمکن دیواری کم فشار بوتان جایگزین آبگرمکن مخزنی بوتان کردیم
امــــــــــــــــــــــــــــــان از این آبگرمکن دیواری که حمام رفتن باهش تکنیک واصول داره
و رکن اساسیش فشار آب بالا و اسراف در بینهایت آب هست
اگر آب فشار زیاد نداشته باشه آب اصلا گرم نمیشه
تا فشار آب کم بشه آب سرد میشه
بنابراین بصورت لحظه ای آب سرد و گرم میشه
و همش باید مشغول تنظیم دمای آب باشی و هی لعنت بفرستی به شیطان برای اسراف آب
بعد هی با خودت بگی آب اگه تموم بشه دیگه نیست
خشکسالی هست
سد ها آب ندارن
اگه آب نباشه چیکار کنیمو....
نهایت یک آسیه مالیخولیا زده ی گربه شور داریم
که تصمیم داره دفعه بعد بره حمام عمومی
و همچنان در اندیشه آبگرمکن غوطه وریم
(لازم بذکر:اداره آب اذعان کرده که اینچ لوله اصلی خیابان ما کمتر از حد استاندارد و باتوجه به حجم انبوه آپارتمان سازی و بی بودجگی اداره آب برا تعویض لوله شیر آب ما اندازه شیر سماور آب داره اصلا فشار نداره که فشارش کم باشه یا زیاد)
داشتم آلبوم عکس عروس و دوماد میدیدم
یاد تئاتر بچه، خوک ، آتش افتادم
از هیچ کاری دریغ نکرده بودند
بچه که بودم
برای آبگرمکن احترام زیادی قائل بودم
فکر میکردم موجود زنده است
عقل و احساس دارد
وقتی آب به دمای جوش رسید
خودش میفهمد و خاموش میشود
عمریست بر ضریح شما گریه کرده ایم
جز گریه در عزای امامان چه کرده ایم؟
بس روضه ها شنیده و از حال رفته ایم
عمری ز چاه کوفه به گودال رفته ایم
تصویر ما ز حضرت خیرالنسا چه بود؟
جز پهلوی شکسته و بازوی کبود
درمانده ایم حیدر کرار ما کجاست؟
ما تشنه مانده ایم علمدار ما کجاست؟
یاد حسین، گم شده در یا حسین ما
مسلم غریب مانده نه در کوفه، بین ما
جان ها چرا تهی ز تظاهر نمی شود؟
از ما چرا دوباره یکی حر نمی شود؟
ما رهزن خودیم چه باک از حرامیان
زینب اسیر ماست نه دربند شامیان
این کودکان غمزده این نسل بی نشان
طفلان مسلم اند که سر میبریمشان
این ها رقیه اند به ویرانه ها مقیم
این ها سکینه اند گرفتار یاس و بیم
این نسل بی پناه به تردید مبتلا
تنهاترند یا که اسیران کربلا
درس ریا به مدرسه آموختیم شان
آتش به خیمه ها زده و سوختیم شان
بس جان ملول گشت و سینه مشمئز
از واعظان بی عمل غیر متعظ
از پینه برجبین و به جیب اسکناس ها
بگذشتن از فلک رقم اختلاس ها
ما زائر توایم ولی بار ماست کج
برماببخش این همه یا ثامن الحجج
هر طرفش را که بگیری آنطرفش باز می ماند روی زمین
ظاهرا هیچ پیش نمی آید شرایطی که
هم خدا راضی هم خلق خدا راضی
همیشه یکی ناراضی اوضاع را متلاطم میکند
و نمی شود گفت گور بابای ناراضی
حکومتداری عجب کار سختی است
آمدم بنویسم مرغ ارزان شد
تجارت است دیگر
بالا و پایین دارد
ناشکری ممنوع
فحاشی به دولت ممنوع
قابل توجه مرغداران محترم
که در شرایط عادی از فروش مرغ سود میبرند
با لنت سیاه دور تا دور توپ پلاستیکیشو چسب زده
جوری که روتوپ چهارخونه چهارخونه شده و
میگه توپ چهل تکه دارم
هرچه درسهایی که می آموزند دشوارتر باشد شانس زنده ماندنشان بیشتر است
( از متن مستند امریکای شمالی )
این همه مطالبات بلاوصول و پرونده های بی نتیجه مطروح در دادگستری های سراسر کشور
نتیجه مدارای بیـــــــــــــــــــــــــــش از حد قوه قضاییه با بدهکاران است
که از نتایج آن از بین رفتن امنیت اقتصادی، بدبینی و بی اعتمادی مردم به حکومت جمهوری اسلامی است
یک قطعه عکس هم باید هنگام دادن دسته چک از افراد بگیریدعکس کارت ملی و شناسنامه وضوح نداره
صرفنظر از اینکه بنظرم باید استعلام اصالت مدارک هویت از اداره ثبت احوال و سایر مدارک از مراجع ذیصلاح هم اضافه بشه
درج نام دارنده دسته چک بصورت چاپی روی خود برگ چک توسط بانک باید الزامی باشه
اسامی آدمهای بدحساب و دارای چک برگشتی باید برای همه براحتی و رایگان قابل دسترس باشه
اگرچه عمده مشکلات چک ناشی از اینکه آدمها نمیدونن اعتبار سند تجاری مثل چک بستگی کامل داره به اعتبار صادرکننده
و نباید از هرکسی چک قبول کنند اما شما موظف هستید امنیت روابط تجاری رو تامین کنید
ل
بعد از سی سال زندگی مشترک و
عروس و داماد و نوه
شوهر مذهبیش
شیطان پرست شده
ط
بعد از سی سال زندگی مشترک و
عروس و داماد و نوه
شوهرحاجی بازاری مذهبیش
رفته یک زن سی ساله گرفته
د
درطول سی سال زندگی مشترک
هیچ وقت نفهمید درآمد بالای شوهرش کجا تموم میشه
که هیچوقت به خونه نمیرسه
خودش کار کردو چرخ زندگی لنگان لنگان چرخید
حالا هم شوهر مقروض بازنشسته اش خونه رو جهنم کرده برای فروش ارثیه پدری د
م
بعد از چهل سال زندگی مشترک
شوهرش ضربه مغزی شده و الان زندگی نباتی داره
تو خونه از شوهرش مراقبت میکنه
خیلی سخته
گ بخاطر خوردن قرص اعصاب چاق و چاق تر میشه
و
ط تحت فشار روانی به شدت لاغر شده
و
د مجبوره کار کنه و خرج بچه هاشو بده
کی از حال اون یکی خبر داره؟
خواب ربات دندانپزشک دیدم
سریع دندانو اسکن میکرد
پوسیدگی رو ترمیم میکرد
خیلی سریع
بدون درد
با اشعه
حالا اشعه چی بود؟نمیدونم
دلم میسوزد
از صبح که بیدار می شوم تا شب که بخواب میروم
همه اش در حال سوختن است
و نمی دانم چرا تمام نمیشود
هر روز از نو شارژ می شود برای سوختن
سوختن های بی حاصل بی فایده
برای پسرکی که کیسه سبزی را کول می کشد
برای پیرمردی که به سختی گاری دستی اش را هل می دهد
برای شیرخواری که لای پتو و غرق خواب تحویل مربی مهد کودک میشود
برای کارگری که با شلوار فاق کوتاه بیل می زند
برای زن همسایه که عاشق کنترلگری است
برای آن نابینای عصا بدستی که سال هاست با گدایی روزگار می گذراند
برای خودم که منتظرم برنده جایزه... شوم
همه آدمهای ریزو درشتی که سر راهم سبز میشوند
گزینه ای برای دل سوختن دارند
سوختنی که مثل آتش نادر بدون دود است
حتی بدون بو
این صدای اعتراض آسیه است
که به هیچ جا نمی رسد
این از مضرات دنیای مجازی است
که دستت به زیان زننده نمیرسد تا خفتش کنی
رمز گذاشتن وبلاگ پس از مدتی
یعنی برای عده ای کارت دعوت بفرستی
بعد درب خانه ات را ببندی و راهشان ندهی
با شما هستم ها
یا رمزت را بردار
یا هیچی
او هم رفت
سمیه ما پر داره
بچه و شوهر داره
نمیتونه پر بزنه از تو کما دربیاد
نه داد کنید نه بیداد
پرپرپر سمیه پرید
رفت و به اون دنیا رسید
میخواهم بدانم
فرق من که پودر شیمیایی روی مورچه ها میریزم
با اون خلبانهای آمریکایی که بمب شیمیایی روی ژاپنیها ریختن
چی هست؟
ور نبود خنگ مطلا لگام زد بتوان بر قدم خویش گام
ور نبود مشربه از زرناب با دو کف دست توان خورد آب
ور نبود بر سر خوان آن و این هم بتوان ساخت بنان جوین
ور نبود جامه ی اطلس ترا دلق کهن ساتر تن بس ترا
شانه ی عاج ار نبود بهر ریش شانه توان کرد بانگشت خویش
جمله که بینی همه دارد عوض وز عوضش گشته میسر غرض
آنچه ندارد عوض ای هوشیار عمر عزیز است، غنیمت شمار
بیت آخر را تکرار میکنم بارها و بارها
و نمی دانم چگونه باید غنیمت شمرد عمر عزیز را
هیچ یک از جنبه های زندگی ام در کفه ترازو وزنی ندارد
چه باید کرد
الان داشتم نامه اصفر فرهادی برا نجات ریحانه جباری رو میخوندم
حالا نمیشد اون کسی که این خبر مهمو داده که خانم قاتل قبلا بازیگر بوده
اسم فیلم هم لو میدادن تا آقای فرهادی مجبور نشه همه بازیگرا رو تک تک چک کنه
برا نجاتش به هرچیزی چنگ میزنند
حتی به عکس بچگیش با ناصر حجازی خدابیامرز
اسمش درمانگاه دولتی
با ۳۲ پله
بدون آسانسور
بیماستان دولتی
مریض با حالت اورژانس بدلیل خونریزی مراجعه کرده
بیمارستان اول سوند چندشو زجر آورو وصل کردن
بعد میگن دکتر نداریم
سوندو دراوردن
بیمارو به بیمارستان دوم ارجاع دادن
بیمارستان دوم دقیقا عین بیمارستان اول سوند وصل کردن
بعد درآوردن و مریضو بدلیل نداشتن دکتر به بیمارستان سوم ارجاع دادن
بیمارستان سوم تو اورژانس سوندو وصل کردن بعد میگن پذیرش نمیکنیم
برو همونجا که جراحی کردی!!!
یعنی چیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ؟
مریض از خونریزی بمیره
شما هم تماشا کنید
چون یک جای دیگه جراحی کرده؟
مریض بدبخت گفت یا نمیرم یا با سوند میرم
آخرش با ناله و زاری و التماس و صد البته آشنا
مریض بستری شد
به این وضعیت چی باید گفت؟
ملکه اردن زحمت کشیدن مقاله ای درباب غزه به رشته تحریر درآوردن
مقاله ای که آخرش آدم به این نتیجه می رسه که پاشه بره بانک برا آنروا پول واریز کنه
وسطای مقاله فکر میکنی یک مقاله تبلیغاتی برای تمجید از سازمان ملل
تو این مقاله نه ردپایی از اسراییل هست
نه مقاومت مقتدرانه مردم غزه
نه خانم ملکه ! مردم غزه در یاس و ترس بسر نمی برند
بلکه
امیدوارانه با تکیه بر نیروی ایمانشان برای رهایی از چنگال دوست خوب شما مبارزه می کنند
اول با دو ساعت و نیم تاخیر نوبت من شد
به محض ورود هنوز ننشسته بودم که پرسیدن چند ساله هستی؟
بعد گفت یک مقداری سنتو کوچیک نکردی؟آخه بهت میاد متولد چهل باشی!!!بعد نگاه با تعجب منو که دید گفت یعنی چهل سالت باشه!!! این درحالی بود که خانمای پشت درب انتظار کاملا برعکس این خانم به من گفتند تازه فارغ التحصیل شدی؟!!گفتم نه من از خشک شدن مهر کارشناسی ارشدم چندین ساله میگذره تعجب کرده بودن!!!
سوالاتی راجع به خودم و پدر و مادر و خواهرو برادر که کی هستن و چی خوندن و چه کار می کنند و ...حتی چقدر حقوق میگیرن
بعد درخصوص چرندیاتی که تو تحقیقات محلی اطرافیان و دوستان و آشنایان محبت کرده بودند خودم و تک تک اعضای خانواده رو زیر سوال برده بودن پرسشهایی مطرح نمودند
و اینک سوالات عقیدتی سیاسی:
نیم صفحه قرآن خوندم
حمدو سو ره نماز
نحوه انجام غسل و و ضو
غسل جبیره ای
فراموش کردن سجده و تشهد
چه دعاهایی می خوانی؟
مضمون دعای جوشن کبیر
شب قدر کجا بودی؟
برای چه قرآن به سر میگذاریم؟
فرق توسل با توکل چیست؟
معنی ایاک نعبد و ایاک نستعین
یک آیه درخصوص ولایت
یک آیه درخصوص معاد
بچه انتخاباتی شرکت کردی؟
به کی رای دادی ملاک انتخابت چی بود
چه تظاهراتی شرکت میکنید چرا
نماز جمعه میروید
چه نمازهایی میخوانید
مراسم مذهبی کجا می روید
چرا داوطلب چنین شغلی شدی؟
بیداری اسلامی چیست؟
چرا مرسی شکست خورد
چندتا ازسوره های قرآن را نام ببر
از قرآن چه درسهایی میگیری
مرجع تقلیدت کی هست؟
آخرین بار کی به رساله مراجعه کردی؟
دلایل لزوم ولایت فقیه
مناسب های تقویم در همین هفته
نام امامان نهم و دهم
دوران دانشجویی چه کارهایی کردی
وظیفه ما در عصر غیبت
وظیفه ما برای حفظ انقلاب
باقیشم یادم آمد باز مینویسم
البته این پست هیچ ارتباطی به وبلاگ آسیه ندارد
محض انتقال تجربه نوشتم
از خواب پرید
مثل من
خواب دیده بود
مثل من
خواب یک داعشی
درحال ریختن خون
و التماس و ناله ی کودکان
برای دیدن سریعترین گل جام جهانی
زدم شبکه سه
امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
.
.
.
اون موقع فکر میکردم صد درصد حق با من هست
دیشب ناگهانی خود ماجرا از یک بعد دیگه وارد ذهنم شد
دیدم صد درصد حق با من نبود
حالا که چی؟
تموم شده رفته پی کارش
ذهن ناخودآگاه من اون پشت مشتا
در پس پرده های مغزی و
پیچ ماپیچ سلولهای خاکستری
یواشک یواشکی
بی سروصدا
مشغول تجزیه تحلیلو
سبک و سنگینو
صدور حکم
آسیه جان کات بده
کاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
بی گوهر را علم و فن آموختن دادن تیغ است در دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگی مست به که افتد علم ناکس را بدست
علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آرد در کف بد گوهران
آنچه منصب می کند با جاهلان از فضیلت کی کند صد ارسلان
چون علم در دست غداری فتاد لاجرم منصور بر داری فتاد
حرص و آز مال دنیا وادارش کرد
سنگ بزرگی برداشت
سنگ سنگینی که سال هاست کمرخود و خانواده اش را خم کرده است
مجبور شده اند در طی این سال ها از پایین به همه چیز نگاه کنند
هم خودشان را حقیر میبینند و هم طرز فکرشان حقیر شده است
کاشکی پایشان را به اندازه گلیمشان دراز می کردند
هنوز هم حمال هستنند
ندید بدید و گرسنه چشم
چقدر این آدم قاطی خواب و خوراکم شده است
گاه و بی گاه یادش می آید در حوالی ذهنم سرک می کشد و می رود
و من مدت هاست هیچ خبری از او ندارم
به حق شرف لا اله الا الله
بلند بگو لا اله الا الله
دویدم پشت پنجره
تا ببینم جماعت سیاه پوش را
ندیدم جز
روزمرگی
آمدم بنویسم
از مرگ
از داغ دل
از جدایی و دلتنگی
از بی قراری های دم به دم
از ناله های گاه گاه
از اشک بی امان
از قصه آدمی
آه و دمی
که باورش نداریم
از نگاه آخر
ازخداحافظ آخر
...
خانه داری
همسرداری
بچه داری
یعنی
فسیل شدن
حتی از نظر همان نیم وجبی های تحت تعلیم خودت
حتی اگر چندین نیم وجبی را ترو خشک کنی تعلیم دهی و تربیت کنی
باز هم تو را مثل یک فسیل برانداز میکنند
هیچ احترام و جایگاه اجتماعی نداری
متاسفانه
همه چیز خلاصه میشود در
اشـــــــــــــــــــــــــتغال
این پست بعدا تکمیل میشود
هزار مطلب در ذهنم ردیف شده بودن
تا در اولین فرصت منتشر بشن
اما...
تاخیرافتادو مطلب ها به تاراج