از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

شیشه ای نباشیم

دیشب خواب دیدم

این اینستاگرام که بی اجازه و مجوز از کاربرا عکس میگیره

اثر انگشتشونم ذخیره میکنه

بعد از روش ی نمونه میسازه

خواب دهشتناکی بود

ی فضای بزرگ 

با میلیونها سیخ فرورفته در دیوار

از زمین تا اسمان

عکسهایی که به سیخ کشیده شده بودن

همراه با پرونده شخصیت طبقه بندی شده

دوستان

اعضای فامیل

هیروها

لجندهاو...

و اثر انگشت فرد که رو عکسش نقش برجسته بود

قدرت خاموش یعنی همین

مدیریت غیر عامل هم یعنی همین اینستا

از قدرت هدایت فکری جمعی هم یدرجه بالاتر

نیروی انسانی تو مشتت باشن 

چون کاملا میشناسیشون

خوراک فکری براش میفرستی

ادما میشن ربات

قابل برنامه ریزی

یاد ی کتابی افتادم که قبلا خوندمش

شهر شیشه ای

ادمهای شهرتو خانه های شیشه ای زندگی میکردن

هرکاری میکردن توسط همه بالاخص نگهبانا دیده میشد

هیچ جای مخفی ای وجود نداشت

فکر میکنم داریم باسرعت میریم طرف شیشه ای شدن

کاش کمپین راه بندازیم به اسم

شیشه ای نباشیم


عزیزا

این چند روز مهلت عن قریب بسر اید

و ما را خواهی نخواهی خواهند برد،

پس اگر با اختیار بروی روح و ریحان است وکرامات خدا

اگر با زور و سختی ببرند

نزع است و صعق است و فشار است و ظلمت و کدورت


نویسنده اش کی میتونه باشه؟

امام خمینی

بلاگ اسکای پاسخ دهد لطفا


واقعا نوشتن وسط این همه تبلیغات بازرگانی  چه ارزشی داره؟

خوبه برم معتاد بشم

برم اینستا پیج بزنم

وای

غرق جارو کشیدن بودم

که دسته جاروبرقی شکست


حال تمیزکاری هم شکست

خانه شد عروس بزک کرده ی نصفه نیمه

نیمی تمیز و

نصفی کثیف


وای





تب دوره ای

مرموز و نفس گیر

دقیقا در یک بازه زمانی مشخص

چهار تا شش هفته ای می اید و

سه روز مهمان است و

میسوزاند

جان بچه و مادر بچه را میگیرد و

محو میشود

اما

بازمیگردد

درست سروقت

انقدر سروقت که حتی کسی هم که نمیداند تب دوره ای چیست

متوجه سروقت امدنش میشود

هر شش هفته یکبار

یا هرچهار هفته یکبار

تبی چهل درجه و داغ

گندم بریان

هربار با نشانه ای

مثل تورم غدد لنفاوی

تورم خود گلو

و چقدر دکترها خشک کن تزریق کردند به جان این بچه و

امپول ضدحساسیت

تااخر یک پزشک توانست بیماری را کشف کند

تجویز قرص اپو سیتریزین و مصرف ان در یک دوره سه ماه باعث بهبود بیماری شد تا شش ماه

مجدد تب دوره ای اشکار شد

با مصرف مجدد اپو در یک دوره سه ماه

تا الان که برنگشته

انشالا برنگرده

حالا نمیدونم اثر مصرف دارو بود یا

اینکه بعضی تحقیقات میگن این بیماری بارشد بیمار در برخی از بیماران محو میشود


وظیفه شما فقط کنترل تب مخوف

علتش نامعلوم

از عرق بید و کاسنی برای خنک کردن استفاده کنید

بخصوص بید که خنک تره

به پیشانی و زیر گلو روی شکم و مچ پا و دست و کشاله ران بمالید

مدام عین کباب که روش کره و زعفران میزنید

پاشویه با اب ولرم که توش نمک دریا ریخته شده

عرق بید و کاسنی خوردنی هم استفاده شود

اب خیار اگه طبع بچه بکشه

پوست خیار برای خنک کردن

استامینوفن و ایروفن و شیاف باهم مجموعا از پس این تب برنمیان

ی تب پررویی هست قویه خیلی

همه کارها را تعطیل کنید و

درکنار بیمار تبدار سوزان بمانید

هفتادو دو ساعت کشیک

 بدون خواب



اگر مادری سوالی داشت بپرسه لطفا


مامای همراه

یعنی اگر قرار هست بروید بیمارستان برای زایمان

قبلش با یک ماما بصورت خصوصی قرارداد میبندید

که همراه شما در بیمارستان حاضر شود

و در راه تسهیل زایمان کمک کند

و بسیار راضی هستند انها که از این خدمات بهره برده اند

اما 

حاج اقا مسالة

معلم خصوصی و اموزش خصوصی و مدرسه خصوصی

که باب هست نه بعلت جیب پر پول مردم بلکه بخاطر ضعف مدارس دولتی


حمل و نقل عمومی هم که رایج نیست اون هم بخاطر ضعفش


الان بیمارستان خصوصی برید خیلی بهتره ولی اهسته اهسته

واقعا فلسفه ی مامای خصوصی چیست؟

پس کادر درمانی خود بیمارستان چه میکنند؟

پس کادر درمانی خود بیمارستان چه میکنند؟

پس کادر درمانی بیمارستان چه میکنند؟

تماشا !!!

بعضی وقتها تماشا هم شاید نکنن

فقط میان و میرن و انگشت میکنن


یعنی فاصله طبقاتی همه جا خودشو بنمایش میزاره

از همون اول بسم الله


اون که پول داشت ماما با خودش میبره

اونی که نداره

باید امیدوار باشه که آل نیاد سراغش

به این میگن دولت تدبیر و امید

اولی با تدبیر برا خودش ماما استخدام کرد

دومی فقط امیدواره که خوش زا باشه و زود زا



اینجوری کارآفرینی هم شده

مردم هم بیش از پیش تصمیم به نزاییدن میگیرن

علی برکت الله

گذر

ووووی

چه غوغاییه و من بیخبر

نشسته در کنج خلوت خویش

چه دنیاییه و من بی توجه

خزیده ام به پشت نقاب خویش

چه شوری و چه حسرتی

مانده بر بیشمار دل

از این غوغای دنیا و

بی مرامی احساس و عاطفه


امدم بنویسم

از طلوع خورشیدو

صبحی دیگرو

روشنایی که بر اسمان پاشیده میشود

اندک اندک

نرم نرمک

کاش از زیر این حجابهای ظلمانی دربیاییم و

دلمان را روشن کنیم به فطرت اصیلمان

اصل انسانیتی که خدا افرید


هرچند ادمها  در آدم بدنیا آمدن برابرند 

ولی ظاهرا 

شانس آدم ماندن برای همه وجود ندارد

ازمون استخدامی و شیخون


چقدر غمگین شدم

وقتی ازمون استخدامی دولت رو دیدم

مگه تو حوزه چی یاد طلبه ها میدن

که لیسانسشون مثل اچار فرانسه

بدرد همه چیز و همه جا میخوره

از معلم ابتدایی بگیر تا تاریخ و علوم اجتماعی و روابط عمومی و....

دیگه چی بگم

دولت وزارت علوم خودشم قبول نداره

اونی که لیسانس داره فقط رشته مرتبط

اونی که حوزه درس خونده همه جا

خوب در دانشگاهو ببندین

همه برن حوزه

واتو واتو بشن

اینجا اونجا همه جا بکار بیان

چرا با تاسبس دانشگاه

مانع رشد حداکثری ادمها میشین؟


کل اگر طبیب بودی

سرخود دوا نمودی

حوزه اگه حوزه بود

وضع ما این نبود



معرفی


 کسی که انچه در ذهنش میگذرد را روی اب میریزد

نیازی به معرفی بیشتر ندارد

خودش را رو کرده است

ان هم از اعماق وجودش

دم


با جبروتش که دو عالم کم است

 اول ما اخر ما یک دم است

سبز نارنگی


من تا قبل از ورود بدانشگاه نارنگی سبز نمیخوردم

نشسته بود روبروی من

منی که در ان اتاق کوچک محقر اضافی بودم

نارنگی سبز میخورد

با ولعی هر چه تمامتر

و من غرق در افکار دربه دری ام

بی مکانی ام

اویزان بودنم

و شرایط سخت تحمیلی غیرمنتظره غیرقابل هضم

به او خیره شده بودم

که ناگهان یک عدد نارنگی کوچک سبز بطرفم پرتاب کرد

از روی دلسوزی

و یا نمیدانم چه؟؟؟

چه روزگار سختی بود

نمیدانم در نگاهم چه دید

فکر کرد حتما دهانم اب افتاده و تنگدستم

لبخند

میهمان لبهایم شد

چقدر شیرین بود

کاش ان زمان هم توان خندیدن داشتم

به تمام دردها و رنجها

مشقتهای بیهوده

کاشکی این خاطرات تلخ

بروند

دور شوند

بازنگردند

هیچ وقت هیچ وقت

بوی خواب

اگرچه ترس برادر مرگ است

اما

خواب مرگ کوچک است

یا شاید بهتر باشد بگوییم

مرگ سا مثل مهسا

انوقت ما 

اسم اتاقهای خانه مان را میگذاریم

اتاق خواب!!!یا اتاق مرگ سا!!!

 ما که در فضای بین هال و اتاق و دستشویی

گیرافتاده ایم

 بیشتر از نیمی از فضا را هدر

تیرو تخته و تخت مرگ سا میکنیم

مرگ سا برایمان عزیز است

و چقدر از امکانات حداقلیمان را بخود اختصاص داده است

اما

مرگ دلچسب نیست

یک متر پارچه و یک وجب جا


خواب بو دارد

بویی مثل مرده

مرده هم تخت دارد

تخت مرده شوی خانه

مثل تخت اتاق خواب

کمی مرتفع تر


و این یادداشت نهصدمین پست این وبلاگ است


شکلک خنده

متهم شبنم نعمت زاده

چرا چادر میپوشد

ان هم در دادگاه ؟

درحالیکه تا قبل از آن نمی پوشید

اصلا هیچی بذهنم نمیرسد

شما یچیزی بگین

بعله خود شما

که سرراهت سری به ما زدی

ما که خانوادگی  دست به گریبانیم

با ویروس اس اس

سرمان چون اسب به اخور سطل 

درصف مستراح



دست در دست هم دهیم به مهر

نگاهی انداختم به هیات عزاداری

پرچم جلو

یکطرفش در دست مردی هفتاد ساله

دیگری در دست یک پسر پانزده ساله

هردو را میشناسم

از اهالی محل هستند

و هیچ سنخیتی باهم ندارند

جز اینکه در یک محله زیست میکنند

و اینچنین با همکاری پرچم رابدوش میکشند

کاش همه جا همینجور باشیم

فارغ از تفاوتها 

همکاری همدلانه ی نتیجه بخش

نوکری

دیشب بعد از شام زدم بدل اشپزخانه

برای کمک

تا ببینم چه خبره

اونم با پارتی

هرکسی حق ورود نداره

هوم

نظم خاص خودشو داشت

کار اضافه ای رو زمین نبود

برا تازه واردی مثل من،

عین مورچه های کارگر بودن

هرکی کارخودشومیکرد

بی سروصدا

بی های و هوی

همراه با ی حس غرور

منظم و مرتب

کاش تو باقی کارا هم همینجور بودیم

متحد

همدل

منظم

کاردان

من اگرچه حس پیام بازرگانی داشتم اون وسط

اما

شیر ابو بازوبسته کردمو

پودر رختشویی دادم دست ظرفشورها

نانهای اضافه رو جمع کردم

صندلیها رو چیدم

براخودم کار پیدا کردم،

البته دربخش جارو زدن حسینیه

پست خالی زیاد بود

که بعلت تکراری بودن 

نپسندیدمش

هرچند با همین جارو زدنها

مجوز ورود به اشپزخانه رو گرفتم


کوفت بزنه این اینترنت

فایل منو دانلود نمیکنه

منم مجبور میشم بیام بلاگ اسکای منتظر بشینم


عجب

عجیب

چیز خاصی نمینویسه

روزمرگی و همین

بعلاوه برداشتهای خودش از رفتار و گفتار دیگران

اون اسمش برداشت

براش نظر بزاری

ترور شخصیتی میشی که قضاوت نکن

جل الخالق

چقدرم خواننده داره

واقعا عجیبه

بنظرتون اب روی کره ماه چه طعمیه؟

پز نده انقد

واقعا تا مقطع دکتری درس خوندن و

تو جامعه ی دانشگاهی زیست کردن

علت کافی و تامه برای حصول فهمیده بودن، بصیر بودن یا برتری سطح فهم و شعور بشری یا حتی دانش بیشتر تو همون رشته که دکترا داری نیست

واقعا نیست

تو دانشگاه مگه چه خبره؟

ماهم رفتیم دیدیم

اون تو واقعا خبری نیست

شاعری به دانشکده رفت

دم در ذوقش را پیش نگهبانی گذاشت

بله عزیزم

استناد به داشتن مدرک دکترا

و زیست کردن در جامعه دانشگاهی رویداد مهمی محسوب نمیشه

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد


روزگار عجیبیه

خیلی عجیب


بشکن


خیلی هامان شده ایم

نمک خورد و نمکدان شکست

هرروز بابت داشته هایمان خدا را شکر میکنیم

بعد تره هم برای اوامر خدا خورد نمیکنیم

فقط میخواهیم بگیریمو داشته باشیم


برای حضرت عباس نذری میپزیم

تا واسطه شود پیش خدا برای رفع حوایج دنیا

اما نه عباس را میشناسیم

نه خدای عباس را

بعدبه خنچه و حجله قاسم خرده میگیریم و

نامش را میگذاریم کارناوال مرگ


اگر این غلط است

ان هم غلط است

پس برای هر دو با کلمات درست 

بنویسیم غلط

جوری که به اصل موضوع خدشه وارد نشود


محرم و صفر هرچه باشد 

مرگ نیست

حیات است

سرچشمه نجات است





کار

رفتیم خیار چینی

خوشحال و شاد و خندان

که کاری راحت و روح افزا جسته ایم

هم در دامان طبیعتو هم فعالیت بدنی و هم درامدی حلال

سطلی برداشتیم

لیدی وار

روان شده به سمت جالیز

هی

امان از خامی و بی تجربگی

نرم ولطیف

دست به زیر بوته برده و

اه از نهادمان برخواست

این خیاری که براحت الحلقومی میخوریم

حال درشکل خیار تازه یا خیارشور

پرزهایی دارد تیغ وار

که فرومیرود در دست هنگام دست بردن

هوووم

ساعتی پنج هزارتومان که این حرفها را ندارد

نیم نگاهی انداختیم بدیگران

دیدیم هریک یا دستکشی دارند یا

دستشان را با پارچه پوشانده اند

گرم کار

خلاصه که ما بیخیال تیغها شدیمو

گمان بردیم هر تیغی اگر کفاره ی گناهی باشد

چه از این بهتر

یک تیرمیشود و چندین نشان

ورزش است بدون شهریه

تفریحی است در طبیعتی زیبا

خزان گناهان و

بهار جیبمان


ولی خیلی زود تمام شد

حالا این پانزده هزارتومانی که

ده هزار ان خرج رفت و امدمان شد و

کمری امیخته به درد جا گذاشت

را باچه دلی خرج کنم؟

حیف است این پول

بهتر است بماند

برای روزی روزگاری که تورم نباشد


کاش بیت المال مسلمین هم تیغ داشت



بی مار

عاقبت 

پس از ده روز

از بیمارستان خلاص شد

ولی همچنان حالش بد است

خیلی وقت است که مریض است و مریض است

دکترها دارو تجویز میکنند

خروار خروار

این همه دارو ادم را مریض تر میکند

خدایا

تکلیف بیوه زنان را مشخص تر کن

لطفا

امین

زیر پوست شهر

واقعا سرای ایرانی توی قم چکار میکنه؟

عجیب 

چرا تا حالا متوجه ی این ناموزونی نشدم؟

قم شهر مذهبی

که از هر سه نفر دونفر لباس روحانیت تنشون

تو دین هم که ساده زیستی توصیه شده

در نگاه اول

افتتاح سرای ایرانی تو این شهر توجیه اقتصادی نداره

ولی

 زیر پوست شهر

چه میگذرد

برم یا نرم


دوست دارم در اولین فرصت از بلاک اسکای برم

این قالب جدیدشو دوست ندارم

ظاهرا بیان بهتر از بلاگ اسکای هست

دیدم چند نفر از اسکای کوچ کردن به بیان

فرصت پیدا کنم میرم

کجایی

اندر فواید خیلی چیزها بسی حرف است و سخن

و لی دهان چون دل عاشقان گشته تنگ

و کاش فردوسی بیشتر اندر حکایت عاشقی قلم میزد

با ان همه توصیفات ریزبینانه اش

و ای فردوسی بزرگ

کاش در این زمان بودی

که جهان چون دل عاشقان گشته غوغا

نظر یا بینظر

خوبه من برا خودم وبلاگ دارم

وگرنه فکر میکردم

اونایی که وبلاگ دارن از ما بهتران هستند

والا بخدا

تا ی نظر میزاری تو ی وبلاگی

ترور شخصیتی میکنن ادمو

الانم باب شده همش میگن

چطور میتونی منو قضاوت کنی؟

یا بار معنایی منفی رو پیام ادم بار میکنن

من دیگه پشت دستمو داغ کردم

برا هیچ کی نظر نمینویسم

اصلا حس میکنم ظاهرم خطرناکه

چون هیچکی به من رمز نمیده

که هیچ

چیزای دیگه هم هست

که جاش اینجا نیست

بریده

من به شرایط بی برگی رسیدم


بعضیها از همون اول از بعضی نعمتها محروم هستند

بعضیها از داشتن نعمت محروم نیستن

 فقط نمیتونن ازش استفاده کنن حالا براساس شرایط موجود یا بدلخواه


قصد دارم دیگه تمرین نکنم

صاف برم رو صحنه

هرچه پیش امد خوش اید


حراجستون رفاه

ما که رفتیم حراجستون

شما خودتو نرسون

خوب نبود

افق کوروش بهتره

هرچند برخی معتقدند

کلاهبرداریه و قیمت روکالاها رو گرونتر از بازار میزنه

اما ما که تا حالا ندیدیم همچین چیزی

شنیدن کی بود مانند دیدن

درک

چقدر درک مطلب ادما ضعیف

و علیرغم ادعاهای اسمان پاره کن

هنوز نمیدونن یا یاد نگرفتن

که برداشت غلط خودشون از مطلب رو

علم یزید نکنن و

بر ان مبنا اسب تازی نکنن

نمیدونه عیبی که در دیگران میبینه درحقیقت در وجود خودش هست

نمیدونه برداشتی که از جمله من داره

درحقیقت انعکاس ذهن ناخوداگاه خودش

بنظرم اینا موضوعات پیش پا افتاده ای هستن

که شاعر در قرنهای گذشته گفته

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

فینالیستهای عصر جدید


من عصر جدیدی نبودم

جسته گریخته که دیگران میدیدنش

چشمم بهش افتاده بود

فینالشم چون درجمع دوستداران این برنامه بودم

دیدم

فقط به خانم فاطمه عبادی رای میدم

چون از هنرش

از استعدادش

 برای انتقال یک مفهوم

یک کار نیک

 استفاده کرد

خیلی شیک و خردمندانه

و ما اشک ریختیم

نه اینکه چون بقول بعضیها ملت گریه بلدیم

چون جدا تحت تاثیر مهربانی و عاطفه قرار گرفتیم


به سعید که رای نمیدم چون در طی اجرای برنامش همش یک صدایی از گوشه ی ذهنم انعکاس می یافت که داری گول میخوری 

ی کاسه ای زیر نیم کاسه هست

و همش منو یاد مجری بازیگر خندوانه مینداخت

و هی بخودم تکرار میکردم گول نخور


محمد زارع هم یک کار دلی انجام داد

یعنی بنظرم

بخاطر دل خودش 

دست به حرکات محیرالعقول زده

و نهایت اینکه اتشنشان خوبی بشه

یاگروه امداد تشکیل بده

کاش از این هنرش برای خاموش کردن اتشی

یا نجات مصدومی استفاده میکرد

نه قیچیکردن موها

تااستعدادش ثمربخش باشه

نه صرفا یک تریلر دلهره


دختران نینجا هم تقریبا بهمین دلایل فوق

ضمن اینکه مصدومیت یعنی عدم مهارت کافی

یا عدم دقت کافی

خلاصه بنظرم مترادف است با حرفه ای نبودن

ضمن اینکه دیگه تکراری شد برنامشون


پارسا خایف پسر مودب و خوش استایل

خوش صدا

کافی نیست برای برنده بودن

بخصوص که پیچ بلوغم پشت سر نزاشته



بعدا نوشت خوشحالم که خانم عبادی برنده شد 

درود بر استعداد و هنرو منشت


سید ابراهیم رییسی


ظاهرا که از ایشون هم ابی گرم نمیشه و

سیستم درهم برهم لجام گسیخته ی قوه قضاییه اصلاح نشدنی باقی می ماند

الزام ارسال پرونده های قضایی به شورای حل اختلاف

برای ایجاد صلح و سازش زورکی

قبلا هم انجام شد

نتیجه ای جز تضییع حق ذیحق ندارد

اما

ظاهرا برا اقایون قابل درک نیست

 قصدشونم فقط ایجاد مانع در راه ورود پرونده به دادگستری هاست

تا بعدا امار بدن در این بازه ی زمانی پرونده های کمتری در دادگستری ثبت شده و

این بخاطر لیاقت و کاردانی ما بوده


بعد تو شورای حل اختلاف به هرطریقی حتی حیله و فریب متوسل میشن برا بالا بردن امار صلح و سازش

ذی حق صلح میکنه اما چندی بعد چون به حقش  نرسیده برمیگرده به همون چرخه ی مریض دادگستری و یا بهش میگن صلح کردی و هیچ کاری دیگه نمیشه کرد یا برو از اول تقاضا بده بیا برا صلح و سازش مجدد و ....روز از نو روزی از نو


خنده داره

طرف با چاقو تو روز روشن جلو چشم مردم افتاده دنبال ایکس

که اگر ایکس تیزپا نبود چاقو رو خورده بود

بعد میره شکایت میکنه

میفرستنش اول شورای حل اختلاف برای صلح و سازش

دوماه بعد

پای چاقوکش هنوز به دادگاه نرسیده

تو خیابون ویراژ میده میگه من نبودم

شاهد داری؟

بعد میخواین مجازاتی که خیلی دیر اجرا میشه بازدارندگی داشته باشه؟

تو این دو ماه متهم در نره؟


بی لیاقتای کارنابلد


چرا نمیفهمین

سیستم قضایی ما مجرم پرور

داره همش پیام میده

تو مرتکب جرم بشو

نگران نباش 

خود سیستم از شاکی رضایت میگیره

اونم زورکی

ای مجرم عزیز که جانم فدای توست

اگه شاکی رضایت نداد

غصه نخوریا

مناسبت اعیاد پیش میاد

تخفیفت میدیم

تو این مدتم بند باز بشو

یعنی صبح تا شب بیرون باش

هفته ای یبار بیا سک سک کن

هیچ فرقی هم نمیکنه

قاتلی سارقی دزد ناموسی

کوفتی دردی

زهرماری

اقازاده هستی یا نیستی

بعد هرچندوقت یبار

چندنفربجرم افسادفی الارض

سر دار میکنن

تا بگن ما اینیم


تبریک


عید تان مبارک

پدر ریاکار


بدنبال شاد کردن کودک درونم

دنبال اثار تازه مصطفی رحماندوست بودم

رسیدم به فیلم حضور رحماندوست در خندوانه و

از اونجا هم به نوردخت!!!

عجب نوری هم پاشید بر زندگی مردم ایران،

حس پینوکیو بهم دست داد

تو پارک شادی که خر شد و دم دراورد

بعدش به پست مفتضح مهدی ژوله

که ما ایرانیها گریه بلدیم

رامبد رفت کانادا تا بچش گریه بلد نباشه!!!

دیگه با چه رویی میخواد بگه مردم ایران سلام

بیچاره نور دخت

چه پدر ریاکار دورویی داره


اقای جوان دیگه ما رو دوست نداشته باش

ما نیاز نداریم توسط ادمایی مثل شما دوست داشته شویم

دوستی شما مثل دوستی خاله خرس است


دقیقا عین قوانین حقوق بشری امریکاست

فلسفه ی وضع این قوانین این 

که مردم ی سرزمین احمق و نادان هستند

نمیدونند چه کاری براشون خوبه

ما میایم از جیبشون پول برمیداریم بزور

میگیم اونجور که ما تشخیص میدیم زیست کنید


حالا نظر جناب خان راجع به این موضوع چیه؟


جالبه 


ایران 

فدای اشک و خنده تو

دل پر و تپنده تو

فدای حسرت و امیدت

رهایی رمنده تو


حالا اگه ی چیزی بشه

امثال نوردخت یا درمیرن کانادا

یا منت میزارن سر مردم که ما میتونستیم بریم

اما نرفتیم

من جای ایران بودم به ادمایی مثل نوردخت اعتماد نمیکردم

روشون نمیشه حساب باز کرد

اخه خانوادشم ادمای بدحسابی هستن


ایران نیاز به عاشقایی مثل محسن حججی داره

که جان نثار می کنن

نه اینکه ایرانی بودنو ننگ و عار میدونن


لطفا برا مردم همون کانادا خندوانه بساز

ببینم چی میشی


معنی از پشت خنجر زدنو تازه فهمیدم


بعدا نوشت:اینکه به یک نکته پی بردم

شاید ما زودباور و ساده دل هستیم

یادمون رفت رامبد جوان فقط یک بازیگر

یعنی اگه اونجا وایستاده میگه مردم ایران دوستتون دارم

داره دیالوگایی که بهش دادن تکرار میکنه

مثل نگار جواهریان که بازیگر

اگه تو هر فیلمی

زن ی مرد جدید

دلیل نمیشه فکر کنیم پس واقعا زن رامبد نیست

نه

زن رامبد هست ولی

باقتضای شغلش

به اون یکی اقاهه هم ابراز علاقه میکنه

واسه نون واسه نون

تا تو به کارش بخندی

اینو اگه بدونی تو به دلقک نمیخندی


عمق این شعرم فهمیدم

اگر میدونستیم همش بازیگری

بهش دل نمیبستیم


پس مردم ایران لطفا ساده دل و زودباور نباشیم


یاد اتی افتادم

از خندوانه بدش می اومد

چون میگفت

رامبد جوان همه اش ادا و اطوار

یجوری مصنوعیه

منم به اتی ایراد گرفتم که چقدر ایرادگیری!!!!

ولی حالا فهمیدم چقدر درکش بالا بود


دیگه وقتی بمیری

دستت از این دنیا کوتاه بشه

ادمای زیادی نمیگن روحت شاد خدابیامرزتت

چه بازیگر خوبی بودی

جایی در قلبهای ما نداری

اگرچه خوب ما رو بازی دادی



خواسته

او دوازده ساله است

دختری دوازده ساله

ما با هم حرف میزنیم

تلفنی

حضوری

باهم بیرون میرویم

و

کلاس

من با او خوشم

و دلم یک دختر دوازده ساله میخواهد

که ندارمش

سلاح


در این دنیایی که حکم آکل و ماکول آن را به یک جنگل واقعی تبدیل میکند

 آنچه حیات موجود زنده را از تهدید خطر میرهاند

 سلاح اوست.


حالا فکر کنید به

 سلاح فردی و

جمعی


حیوانات هرکدوم مجهز به سلاحی هستن

چون برای زیستن در جنگل خلق شدن

اما انسان چطور؟

پس توی برخی کشورهاداشتن اسلحه مجاز

چون جزو فرهنگشون

مردم زیادی حس زیستن در جنگلو دارن

 و جنگل یعنی بی قانونی

هرکی زورش زیادتر بود

ذغال اخته

زغال اخته درسته ولی من باذ نوشتمش

چون کاری با من میکنه که صدخرمن گل نه

خودمو اماده کرده بودم

اماده کردنی

که اگر امد

دسته گلشو بندازم همون جا تو سطل اشغال دم در

یک خطابه ی غرا در ذهن 

شسته رفته

اماده برای باریدن بر سر متهم

که با یک کلمه

فقط یک کلمه

دلی از من شکست

که تابحال نشکسته بود

اگرچه سریعا و در همان حین شکستن

صراحتا متذکر شدم که دل شکستن هنر نمیباشد

وایشون هم مقر به گناه خویش

معترفا نادما

اما

اتش درونم غل غل میکرد و زبانه میکشید

منتظر تا جبران کنم

که لحظه ی موعود فرا رسید

خرامان خرامان بیامد به اندرون خانه

در جستجوی شاخه گلی چشم چرخاندم

ولی

چشمم افتاد بدستش و

 به ذغال اخته های قرمز خوشگل

و چقدر زیاد

دهن پرکنو

اب دهان قورت داده

رفتم درپی خوردن ذغال اخته

و اینچنین بود که خداوند زنها را رام افرید

چون موم نرم

خندیدم و گل از گلم شکفت

خطابه ها را گذاشتم برای وقتی دیگر

و صلح و صفا برقرار شد

و چه کسی خدا را منکر است؟

ایا تنوع افریده هایش را نمیبیند؟!

ایا نمیبیند این میوه ی کوچک قرمز با انسان خلق پایینی چون اسیه چه میکند؟


سوالهای قبل از ازدواج


در کانال تلگرامی دکتر بازارگان پنجاه پرسش برای قبل و بعد از ازدواج مطرح شده است 

برای مطالعه به ادرسdrbazargan@

ورچپه

دستورالعمل صادر کردن

شهر دوستدار کودک!!!

یک نگاهی به گذشته ی کودکی خودمان بیندازیم

معلوم میشود که چقدر فاصله گرفته ایم از خودمان

بچگی ما شهر امن بود

انقدر که هر بچه ای خودش راه مدرسه را بتنهایی میپیمود

اما الان؟؟ 

درست شده ایم

مثل این هوای پاییزی وسط مرداد

اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است

حندق بلا


*جوع رزق جان خاصان خداست،

 رزق شکمخوارگان عام را پیش پیش میفرستند. 

الم


دیروز کمی بیشتر از هرروز راه رفتم

و نتیجه اش،شد دو عدد عضله ی گرفته

سنگین چون گلیم در اب مانده

و الان حرکت کردن سخت شده است به شدت

چه دردی هم دارد


مخاطب خاص

چقدر زود دیر شد

چقدر زود نان گران خواهد شد

اقای پناهیان میگه رفتار ما با خدا مثل پسرخاله است

مگه چیه؟

ای بابا

وجدانا شما ببین

ما رو خلق کردن، ما که نخواسته بودیم

انداختنمون تو این دنیا

ی طومار بکن نکن هم دادن دست ما

اونم دقیقا وسط این حندق بلا

حالا بکن نکنش شفاف و بدون شکو شبهه بود خوب بود

ادم هی باید چرتکه بندازه ببینه مصداق حکم هست نیست

چی شد چی نبود

خوب طلبکار میشیم دیگه

شما نقش بهتر بلدی بیا بزن

این نوشته مخاطب خاصش خود خداست

ببینم چه جوابی به من میرسه


اضافات

روحانی؛ اگر فرد دیگری جای ظریف وزیرخارجه بود به این آسانی به موفقیت نمیرسیدیم!!!!

جل الخالق

این آقا شام چی میخوره؟

کدوم موفقیت منظورش؟

آسانی باز کجا بود عامو؟

ی ریپیت بزن دوباره وضع ما رو ببین

آسانی و موفقیت؟؟

این دوتا کی باهم دوست بودن که الان باردومش باش؟

اون چیزی که به اسانی بدست بیاد

باسانی از دست میرود

رمزبازی

حالا که همه رمزی مینویسن

من هم بهتر است از غافله عقب نمانمو

رمزی بنویسم

رمزش هم باشد درون صندوقچه اسرار خودم

انها فقط برای مخاطبان خاص مینویسند

پس بهتر نیست در تلگرام یا واتساپ یا هرجای دیگر گروه تشکیل داده و انجا بنویسید!

بیمزه ها

منتظر پست بعدی نباشید که صددرصد رمزی است

اتمام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

زیبایی

من که یک زنم

دوست دارم خیره بشم به زیباییهای وجودش

به گیسوان ابشار گون طلاییش

و هی قدوقامتشو اسکن کنمو

بگم ای احسن الخالقین

یکم از این حسن خلق کردنات میزاشتی تو وجود ما

حال نه در صورت که سیرت زیبا بهتر است

نمیدونم چرا حسن خلق شدن رو ما در همه مخلوقات نمیبینیم؟

چرا همه مخلوقات مارو وادار به تحسین افریننده نمیکنن؟

یعنی غلط که فکر کنیم احسن الخالقین مترادف است با انچنان شگفتی ای که منجر به ستایش شود؟

یا باید درهر مخلوق دنبال اوج خلق شدنش باشیم؟

شاید در اوج خلق شدیم بعد نزول کردیم

این چه اوجیه که نزول میکنه!!!

یا چه اوجیه که دیده نمیشه یا راحت دیده نمیشه


خلق


در این هیاهوی تاریکی

ادمها همه نالانند

از خلق پایینشان


صدبار می ایی سرک میکشی توی وبلاگ

تا یک متن جدید بنویسی

اما تا باز میشود

کاری از جایی صدایت میزند

که بیا

من روی زمین مانده ام


پدربزرگ با برادر مادربزرگ

شبها مینشستند به مشاعره و

سیگار دود میکردند

انگار پدربزرگ شاهنامه را حفظ بود

مولانا و حافظ را

همینطور قران را


مدرک اکادمیک نداشتند

اما سرشار بودند از ادب و حکمت بزرگان

ما نسل بی ریشه ایمدر برابر حوادث روزگار

خودمان هستیمو لیسانسو فوق لیسانسو

کمی هم تجربیات عمر کوتاه خود

نه حکمتی خوانده ایم 

نه دانشی داریم

چقدر بی توشه و بی اندوخته ایم

همین است که خلقمان پایین است

اما بخود مفتخریم

فاصله ی خود را با خلق عظیم نمیدانیم


ناهار صدایم میزند

و البته شکم های گرسنه 

و زنبیل پیک نیک امروز

که قرار است بعداز ناهار روی بدهد



دلیل منطقی

به کلاغ گفتن چنار به ی جاییت

گفت ی چیزی بگین که بگنجه

حالا شده حکایت وزیر مسکن که گفته

افزایش اجاره بها هیچ دلیل منطقی نداردددد!!!

حالا خوبه نگفت افزایش اجاره بها بعلت فرجام بدفرجام

 یاکشتی انگلیسی هست

یا تقصیر رونمایی از موشکهای سپاه

بازخدارو شکر

شونه هاشون ننداخت بالا بگه به من چه

یا خبرنگارو کتک نزد که چرا از من میپرسی؟

افزایش قیمت کدوم کالا تو کشور ما دلیل منطقی داره که اجاره بها دومیش باشه؟

بعدشم وقتی مسکن کالای سرمایه ای هست نه مصرفی

وقتی مصالح ساختمانی انقدر گرون

ی دستشویی ساختیم پنج میلیون

حیفمون میاد ازش استفاده کنیم

مالک هم باید اجاره بها رو افزایش بده تا هم سود کنه هم جبران استهلاک سرمایه اش  بشه

چیز پیچیده ای نیست

شاید بعلت کهولت سن قادر بدرک مطلب نیستین

شایدم بعلت کشتی انگلیسی یا

بدعهدی امریکا درفرجام

یا کوچه ی علی چپ

یا پر بودن بیش از حد شکم

یا همون سواره از پیاده خبر نداره

به هرحال خیلی زشته که دلار گرون بشه 

طلا گرون بشه

سیب زمینی و رب گوجه فرنگی کرایه تاکسی گرون بشه

اوووه یادم رفت قدیما ی چیز قرمزی میخوردیم

اسمش چی بود؟!!

لامصب یادم رفته

بوشت اوشت شوت 

اها گوشت

دیگه نمیخوریم

گرون بشه

اجاره ملک گرون نشه!!!

مگه داریم؟مگه میشه؟

به دولت هم هیچگونه ارتباطی نداره ها

قرار نیست دولت چیزی رو اداره کنه

قراره همین وظایفشم بده به بخش خصوصی

خودش فقط بمونه و اجرای فرجام

چراغ سبز دادن به کدخدا و

مذاکره های عادلانه ی بی ضمانت اجرا با شنل قرمزی

انتقال

 رییس خانه خراب شد

بیصدا

بی هیاهویی خاص

دخترکانش چون جوجه های تنها

بیصدا در خلوت خویش اشک ریختند

به کشتی انگلیسی هم فکر نمیکردند

فقط به روزهای سخت بی مادری درپیش رو

روزهای بی پناهی

روزهای سخت اخر

ضجرو دردی که بر مادر تحمیل شد

می اندیشند


واقا معلم مدرسه که امروز رخت به فردوس برین برببست

هرچند تازه زن سوم گرفته بود

چون زن اولش مرده بود

زن دوم طلاق گرفتو

زن سوم تازه داشت جاپایش را محکم میکرد که 

هوفففففف


خدایا قصد دخالت ندارم

مسجد محله از مراسم ختم خالی نیست

من باب سوال

این ملکه انگلیس چطور هنوز زنده است؟

هرچند از زیر زمین هم میتوان کارهایی کرد

از متن فوق خوشم نیامد

فقط درخستگی یک روز گرم خواستم بنویسم

برای تخلیه انرژی های منفی جذب شده

نوشتن سیم انتقال است

عروس سی و شش ساله و داماد چهل و سه ساله!!!

چه قشنگی ای دارد؟

هرچند بعد از عشقی پانزده ساله باشد

پدر چهل و پنج ساله 

خداوند انسان را جفت افرید

و انسان بنحو لجوجانه ای بر فردیت خویش اصرار میورزد

برای همه چیز برنامه داریم جز جفت شدن




باز مذاکره؟

این روحانی از رو نمیره؟

باز حتما پت و متشو میخواد بفرسته

تا ی برجام دیگه امضا کنندو بیانو

ناو انگلیسو تحویل بدن

همراه پسته رفسنجانو زعفران خراسانو

برنج شمالو مینای اصفهانو ترمه ی یزد

 پشمک و باقلوا با ی دیگ اش سبزی شیراز برا سلامتی ملکه

اونوقت بشینن منتظر

که نفتکش ایران از دست انگلیس در بره

بعد بگن

اینا بدعهدی کردن!!!

قرار بود وقتی کشتی انگلیس به ساحل امن رسید

کشتی ما ازاد بشه

اما نشد

ما یکسال فرصت میدهیم

بعد فرصت دوباره شش ماهه می دهیم

به بهانه ی بدعهدی

بی لیاقتی بیشتری بخرج میدهیم

از فکر معیشت مردم و اداره اقتصاد خارج هستیم

بیخیالتر میشویم

من که خیلی وقته تلاش میکنم اخبار گوش ندم اصلا

مگر اتفاقی بگوشم ی چیزایی بخوره


مذاکره عادلانه اخه یعنی چه؟

حالا سپاه اینا رو گرفته

تو برو تحویل بده

نماینده های مجلس که پشتت هستن

ما مردم هم برامون قابل درک دیپلماسی شما برجام بدفرجام

شما گل بخودی زیاد زدی

بازم بزن 

خوب میزنی

 

مذاکره نمیخواد دیگه

کشتی ایرانو ازاد کنن

خسارات وارده هم بپردازن

ما بمدت ایام توقف کشتی ایران کشتی انگلیسو نگه میداریم

بعد اگه خدا خواست ولش میکنیم

نه اصلا ولش نمیکنیم

گروگان نگه میداریم تا درس عبرت بشه برا بقیه

ی جور دیگه هم میشه

اینجا لو نمیدم


اگه زن روحانی رو داعش گرفته بود

روحانی مذاکره عادلانهمیکرد؟

اگه دخترشم گرفته بودن

ارتشو نگه میداشت تا سپاه ی کاری کنه؟

چقدر نامسلمانیم که اینجور توسط خودی حقیر میشیم



بعدا نوشت آیه‌ ۲۱۷ سوره بقره : قرآن در این آیه می‌فرماید که مردم این کفار دائما با شما خواهند جنگید، بنابراین امید نداشته باشید که مذاکره‌ای بکنید و با مذاکره مشکلات حل شود، این‌ها یک هدف دارند و آن برگرداندن شما از دینتان است.

بوی باران

من که تا اکنون سکوت پیشه کرده بودم

اما امشب سکوت من دریده شد

نویسنده سریال بوی باران ظاهرا زیادی

تحت تاثیر سیندرلا و کزت بوده

همسرانی چون سیاوش و سهیل را بتصویر میکشد

که در پای زنان نالایقشان درفشانی میکنند

سهیل مرکب از زیرپای میکشد در راه نجات برادر زن

شغلش را ترک میکند در راه ازدواج میمون و مبارکش

بعد دختران مردم فکر میکنند شوی یعنی همین

انوقت امار طلاق که بالا رفت

بالا رفته است دیگر مثل تورم

به کسی ربطی ندارد

مثل جزرو مد دریا طبیعی است

مردان ایران زمین که قصد ازدواج مجدد دارید

یک برگه عادی بگزارید توی جیبتان

زن مورد علاقه ی دومتان را که یافتید

بدهید امضا کند و تنهایی بروید دفترخانه عقدش کنید

انهم عقد رسمی

واقعا بهمین هرت و پرتیه؟

چی مینویسین اخه!!!

بچه بازیه مگه

الان ترانه کزت

سیاوش ژان وال ژان

ناجیه سیندرلا

ی فیلم درهم و برهم

اعتیاد مهاجرت غیرقانونی قتل فقراختلاف طبقاتی اختلاف خانوادگیو....

همه رو ریختن تو دایره

کل فیلم هم بر مدار هدف وسیله را توجیه میکند میچرخد

ترانه خانم هرکاری از دستش بربیاد میکنه

با جان خانم جانم بازی کرد

با اینکه پزشک و سوگند خورده

سلامت خانم جان را به مخاطره انداخت

اخرشم با پررویی میگه حرفای منو بشنوین

این قهرمان داستانتون؟؟؟؟

روباه مکار حیله گر

واقعا رضا کیانیان چی تو فیلمنامه دیده که اومده بازی کرده؟

من از بیکاری میشینم پاش

وگرنه دو زار نمی ارزه

اهنگشم ی تیکش شبیه سریال پوارو هست

از پلیس اگاهی انتظار میره اعتراض کنه

بخاطر بوق بودن نقش پلیس 

و بچه بازیهای بازپرس در جریان پرونده



پاره نوشت

امروز عصر رفتم همانجا که در پست قبلی نوشتم

بسی خوب بود و مفرح

روزگارم شده است همنشینی با نوجوانها

عصری که دل خوشی از ان ندارم

به هرحال خداروشکر


خانه کسی نیست

هرکس بدنبال کاری رفته است


همسایه نذری اورد

سالگرد شوهر خدابیامرزش است

و من در تنهایی کلک نذری را خواهم کند


ادم یک کتاب بدیگری عاریه میدهد

نصف گوشتتنش اب میشود تا سالم برگردد

حالا این همیارخانم چه دلی دارد

شویش را عاریه میدهد!!!

و بدینترتیب

این زن به زردچوبه حسودی میکند

چون هیچ ادویه ای جای ان را نمیگیرد


این زن شوهرش را میستاید

چون شجاع است که دوخانواده را مدیریت میکند


دختر و دامادش با او قهر هستند

بخاطر وجود همیار

و دلش بسی تنگ است برای نوه اش


یاد شکسپیر افتادم

شاید هم کس دیگری فرمایش کرده است

اگر نمیتوانی جلوی رابطه ی بد را بگیری از ان لذت ببر

و اگرچه متذکرا متواترتا من قرار است قضاوت نکنم

ولی از باب بیان احساس

و انچه در بدو شنیدن کلام در ذهنم نقش بسته است

جمله ی فوق را صرفا جهت اطلاع ایراد کردم


الان خانه ی این مرد کجاست؟